این مطلب رو، تقریبا دو سال پیش و زمانی که هنوز مجرد بودم نوشتم، و الان که گاهی اوقات یادش میافتم واقعا بدنم میلرزه! از اینکه همسرم مدام باید در حال سفر باشه و گاهی اوقات موقع پروازهای هوایی، خودش و من میمیریم و زنده میشیم تا فرود بیاد! به نظرم عشق سالهای اول و روزهای اول زندگی مشترک رو کما بیش همه تجربه میکنند و اون چیزی که کمتر تجربه میشه، تداوم و استمرار عشقه! تعجب میکنم از خودم که با وجود خوندن کتابی مثل "یک عاشقانه آرام" باز هم متوجه تداوم و استمرار عشق نبودم و متعجبتر هستم از چنین تخیلی که در نهایت مجبور بشی زندگیت رو با کسی بگذرونی که واقعا دوستش نداری! باید به چیزهای خوب فکر کرد.
درباره این سایت